برای پرنسسم
- شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۳۸ ب.ظ
- ۱ نظر
پرنسس عزیزم، سلام
این نخستین نامه ای است که برایت می نویسم... روزهای شادی را سپری کرده ایم وَ شیرینی اش هنوز در دلمان هست، عطر نفس های گرممان هنوز ما را در تنهایی مان یاد هم می اندازد، وَ دلمان چه معصومانه برای هم تنگ می شود؛ وَ چه بی قرار همچون سیمرغی پر میکشیم سوی هم، آنگاه که در یاد هم شعله میگیریم ...
چه بی قرار شده ایم شب هایی که بی هم به خواب می رویم، وَ چه سر مست روز را باهم به سر می بریم؛ ساعت ها را، دقایق را، وَ ثانیه ها را... لحظه های عاشقی مان چه زیبا شده است همچون روی ماهَت...
چه کودکانه در آغوش هم آرام میگیریم لحظه هایی که از تشویش دنیا پُر شده ایم، وَ چه عاشقانه با بوسه ای سرشار از حیات می شویم... وَ چه سرخوش گرد هم می رقصیم با موسیقی خنده های تو...
یادَت هست خنده هایمان را، آن روزی که در سرمای منفی پنج درجه برف بازی کردیم؟! همان روزی که خیس وُ منجمد قدم می زدیم وُ دلمان از بودن هم گرم بود.
یادَت هست روی یخ ها سُر میخوردی وُ من میخندیدم وُ مراقبت بودم؟ همان شب که بعد از سینما دیرکرده بودیم؛ همان شب که از سرما کلاه مرا سرَت کرده بودی.
تو هم روزهای خوشمان را مثل من مرور میکنی؟!... مثل من دلتنگ لحظه لحظه اش می شوی؟!... راستی، یادَت هست توی کافه بلند گفتم "دوستت دارم" ؟! همه چرخیدند وُ ما را نگاه کردند، تو از خجالت سرخ شده بودی وُ من از شوق وُ هیجان...
ای تمام وجودم، لحظه ای دنیا را بی تو نمی خواهم، دوستَت دارم
بیست و ششم بهمن - امیرحسینِ تو
باز هم زیبا بود.. اگر این نامه را واقعاً نوشتید توصیه می کنم یک تمبر شخصی هم سفارش دهید! جالب می شود . انشالا عروسیتون :دی