خاطرات من

گاهی تلخ، گاهی شیرین

خاطرات من

گاهی تلخ، گاهی شیرین

هفته های آخر

توی هفته ی آخر سال و نود و سه به سر میبریم. کارهای عقب موندم یکی یکی دارند تموم میشن و فکر کنم به جز یکی دو کار که از اول واسه عید برنامه ریزی شده بودن چیزی رو واسه اون ور سال نذارم.

صبح کار انیمیشن تموم شد و تو امروز دیدیش و کلی ازم تعریف کردی و گفتی بهترین کار تدوین و صداگذاریم بوده... امشب هم دارم روی چهل و خورده ای اصلاحیه ای کار میکنم که اون آقای قدر نشناس میگفت این اولین کاریه که این همه اصلاحیه میخوره که اگه اصلاحیه هاشو نگاه کنی همه ایراد محتوایی و نریشنی و کارگردانی داره و چندتاش به من مربوط میشه... اما اون دوست داشت جور دیگه حساب کنه.

دلم از همشون پره و همونجوری هم که بهت گفتم دیگه دلم نمیخواد باهاشون کار کنم. فقط ای کاش اون کار شهرداری رو از دست نمیدادم... با این حال امشب باز به محمد گفتم اگه کاری بود حتما بهم بگه تا ببینیم خدا چی میخواد...

  • ۹۳/۱۲/۲۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">