خاطرات من

گاهی تلخ، گاهی شیرین

خاطرات من

گاهی تلخ، گاهی شیرین

سال عروس

می تونم به جرات بگم دیروز و امروز متفاوت ترین روزهای عمرمون بود... آخرین ساعت های سال 93 رو به جبران نبودن من در شروع سال اومدی پیشم و کلی باهم بودیم و خوش بودیم و خندیدیم و خوش گذشت... بعد باهم برای مامان خرید کردیم و رفتیم خونه ی شما...

من دراز شدم و خوابم برد، تو برام پتو آوردی، حس میکردم همین که پتو رو آوردی بیدارم کردی که واسه سال نو آماده شم... اما بعدا گفتی یک ساعتی رو خواب بودم... کلی عکس یادگاری و بوس و بغل و البته تلفن واسه اولین شروع سال مشترکمون کلی خاطره ساخت...

مینای من، تو زیباترین و بهترین دختر دنیایی، سال 1394 ـــِت مبارک

  • ۹۴/۰۱/۰۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">