خاطرات من

گاهی تلخ، گاهی شیرین

خاطرات من

گاهی تلخ، گاهی شیرین

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پژمان» ثبت شده است

صلح معاویه؟

امشب که ساعت صفر شود یا همه چیز خوب است یا عجیب و سیاه...
یا خوب میشویم در کنارهم یا سخت میجنگیم در پی اثبات هم
و من نگران از رفاقت‌هایی که ریخته می‌شوند و جمع کردنشان سخت و ناشدنی

امشب که ساعت صفر شود داستان جور دیگری میشود که بیا و ببین
یا خون میشود و شهید میدهد
یا صلح معاویه است و در پی‌اش انتقام

خدا بخیر کند آخر و عاقبتمان را