خاطرات من

گاهی تلخ، گاهی شیرین

خاطرات من

گاهی تلخ، گاهی شیرین

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کرونا» ثبت شده است

قرن‌طینه

عجب روزهایی شده این لحظه های بی حوصلگی قرنطینه، این شمردن ثانیه ها و نگذشتن عقربه ها از پس هم... گشتن در خانه و بیکاری و بی حوصلگی، چرت های وقت‌و‌بی‌وقت - گاه‌و‌بی‌گاه؛ سرک در موبایل، هیچ نیافتن و ندیدن و نخواندن...

از حق نگذریم یک سالی منتظر این لحظه‌ها بودم که زمان را به بطالت طی کنم و نفس راحتی بکشم از اینکه فکر هیچ نباشم و فقط بگذرد.

اما حالا جانم به لبم رسیده و دلم کمی شلوغی و خفگی در زمان میخواهد...

 

و این کرونای لعنتی

قرار بود عید را ترکیه باشیم، اما امان از این کرونا که حتی همین موزه گردی تهران راهم از ما گرفت... اینکه به تعطیلات پیش رو فکر میکنی و فقط یک سیاهه از فیلم های ندیده به چشمت می آید کمی تلخ و کسل کننده است، آن هم برای من که دیگر بی حوصله شده ام و اگر ۲۰ دقیقه از فیلمی جذبم نکند قطعا محکوم به خاموشی است.

دیشب قبل از خواب، طولانی با مینا حرف زدم؛ کمی روشن شدم و از عمق وجودش باخبر... به قول مسئولین: امیدوارم نظام این پیچ را هم به سلامت رد کند. :)

چند وقتی است به یک کار جدید فکر میکنم، یک ایده که شاید بگیرد و خوب دیده شود، اما به دردسرهای بعدش که فکر میکنم فقط بیخیال میشوم و راضی به همین روزگار از پس روزگار گذراندن.